کهکشان زندگی

تغییر ناگهانی نظرات

1392/12/12 0:13
نویسنده : z
102 بازدید
اشتراک گذاری

و اما ادامه ی داستان ............

خب تا اونجایی پیش رفتیییم که خونه در حال ساخت بود   از خدمت سربازی شوشو نیمی گذشته بود منم دانشگاه ازاد مشهد رشته ی مدیریت تو مهر سال 90 قبول شده بودم و شرایط به خوبی پیش میرفت و پدر بنده هم که در شرکت اتوبوسرانی مشغول به کار بود در حال بازنشست شدن بووود. 

گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه در اخر سال 90 بابایی  بنده بازنشست شد شوشوی گرامی خدمتش تموم شد خونه هنوز در حال ساخت بود.

کم کمک روزا گذشت و شوشو هنوز کار ثابتی نداشت و با ساخت خونه قند تو دلمون اب میشد که کی میریم سر خونه زندگیمون؟

که خونواده هامون کم کم بهمون گفتن دیگه تا اخر سال 91 و به محض تموم شدن ساخت خونه باید به فکر شروع زندگی مشترک باشیم.یعنی به جای 4 سال اینجوری 2 سال تو عقد میموندیم .با این تغییر نظر ناگهانی دوتامون خیلی خوشحال بودیم  سال 91 شروع شد و شوق و ذوق ما هم شروع شد شوشو کنکور کاردانی به کارشناسی شرکت کرد و دانشگاه بهار قبول شد .

ماه ها گذشت و خونه در حال اتمام بود و از یه طرف خرید وسایل خونه ( سرامیک شیر الات انتخاب mdf اجرای نور پردازی توسط همسری و ...... ) از یه طرف خرید جهزیه که کلی ذوق میزدیم  .

به ماه پایانی سال نزدیک میشدیم کم کم مقدمات برنامه های مجلس شروع شد از جمله   :  رزرو تالار   کارت عروسی   ارایشگاه    ماشین عروس  و ...    

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)