تغییر ناگهانی نظرات
و اما ادامه ی داستان ............
خب تا اونجایی پیش رفتیییم که خونه در حال ساخت بود از خدمت سربازی شوشو نیمی گذشته بود منم دانشگاه ازاد مشهد رشته ی مدیریت تو مهر سال 90 قبول شده بودم و شرایط به خوبی پیش میرفت و پدر بنده هم که در شرکت اتوبوسرانی مشغول به کار بود در حال بازنشست شدن بووود.
گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه در اخر سال 90 بابایی بنده بازنشست شد شوشوی گرامی خدمتش تموم شد خونه هنوز در حال ساخت بود.
کم کمک روزا گذشت و شوشو هنوز کار ثابتی نداشت و با ساخت خونه قند تو دلمون اب میشد که کی میریم سر خونه زندگیمون؟
که خونواده هامون کم کم بهمون گفتن دیگه تا اخر سال 91 و به محض تموم شدن ساخت خونه باید به فکر شروع زندگی مشترک باشیم.یعنی به جای 4 سال اینجوری 2 سال تو عقد میموندیم .با این تغییر نظر ناگهانی دوتامون خیلی خوشحال بودیم سال 91 شروع شد و شوق و ذوق ما هم شروع شد شوشو کنکور کاردانی به کارشناسی شرکت کرد و دانشگاه بهار قبول شد .
ماه ها گذشت و خونه در حال اتمام بود و از یه طرف خرید وسایل خونه ( سرامیک شیر الات انتخاب mdf اجرای نور پردازی توسط همسری و ...... ) از یه طرف خرید جهزیه که کلی ذوق میزدیم .
به ماه پایانی سال نزدیک میشدیم کم کم مقدمات برنامه های مجلس شروع شد از جمله : رزرو تالار کارت عروسی ارایشگاه ماشین عروس و ...